1 آن روز که پابند جنون گردیدیم از دائره عقل برون گردیدیم
2 صید از دهن شیر گرفتیم اما در پنجه عشق تو زبون گردیدیم
1 به زندان قفس مرغ دلم چون شاد میگردد مگر روزی که از این بند غم آزاد میگردد
2 ز آزادی جهان آباد و چرخ کشور دارا پس از مشروطه با افزار استبداد میگردد
1 غم نیست که با اهل جفا مهر و وفا داشت با اهل وفا از چه دگر جور و جفا داشت
2 از کوی تو آن روز که دل بار سفر بست در هر قدمی دیده حسرت بقفا داشت
1 باز دلبر به دلم عزم شبیخون دارد که برخ دیده شبی اشک و شبی خون دارد
2 می رود غافل و خلقش ز پی و من بشگفت کاین چه لیلی است که صد سلسله مجنون دارد
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند