1 آن روز که پابند جنون گردیدیم از دائره عقل برون گردیدیم
2 صید از دهن شیر گرفتیم اما در پنجه عشق تو زبون گردیدیم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 از بسکه غم به سینه من بسته راه را دیگر مجال آمد و شد نیست آه را
2 دانم چو دیده دید، دل از کف رود ولی نتوان نگاه داشت ز خوبان نگاه را
1 دوش از مهر به من آن مه محبوب گذشت چشم بد دور که آن ماه به من خوب گذشت
2 مگذر از بیشه ما نیست گرت جرأت شیر که در اینجا نتوان با دل مرعوب گذشت
1 گر یوسف من جلوه چنین خوب نماید خون در دل نوباوه یعقوب نماید
2 خونریزی ضحاک در این ملک فزون گشت کو کاوه که چرمی به سر چوب نماید
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **