1 آن روز که چون سرو سر از خاک زدیم با دست تهی پای بر افلاک زدیم
2 دیدیم چو دلتنگی مرغان چمن چون غنچه گل جامه جان چاک زدیم
1 آن دسته که سرگشته سودای جنونند پا تا به سر از دایره عقل برونند
2 دانی که بود رهرو آزادی گیتی آنانکه در این بادیه آغشته بخونند
1 آنکه آتش برفروزد آه دل افروز ماست وآنکه عالم را بسوزد ناله جان سوز ماست
2 بر سر ما پا مزن منعم که چندی بعد از این طایر اقبال و دولت مرغ دست آموز ماست
1 غارت غارتگران شد مال بیت المال ما با چنین غارتگرانی وای بر احوال ما
2 اذن غارت را به این غارتگران داده است سخت سستی و خون سردی و نادانی و اهمال ما
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند