1 روز قتل ابن ملجم لعنت الله علیه دوستان بودند مهمان کمال السلطنه
2 حیف از فرط کسالت طبعم از گفتن بریست این قدر گویم که قربان کمال السلطنه
1 ای بر کچلان دهر سرهنگ حق حفظ کند سرِ تو از سنگ
2 ای آکچل، ای ابوالحسنخان ای تو وزغ و حسین خرچنگ
1 بر سردر کاروان سرایی تصویر زنی به گچ کشیدند
2 ارباب عمایم این خبر را از مخبر صادقی شنیدند
1 بدینجا چون رسید اشعارِ خالص پریشان شد همه افکارِ مخلص
2 که یا رب بچّهبازی خود چه کارست که بر وی عارف و عامی دُچارست
1 آب حیات است پدر سوخته حَبِّ نبات است پدر سوخته
2 وه چه سیه چرده و شیرین لب است چون شکلات است پدر سوخته
1 ای خایه به دست تو اسیرم بنمودهای از جماع سیرم
2 دستم نشود به تخم کَس بند تا باد تو کرده دست گیرم
1 به انگشتان پا از زیر کرسی ز کس ها کرده ام احوال پرسی