- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رقیب از رشک من هر لحظه در خارها دارد که آن یوسف رخ از شوخی بمن آزارها دارد
2 مرا چون بید بنماید بغیر و زیر لب خندد من از آن خنده میابم که با من کارها دارد
3 بهرجاییکه بنشیند چو خیزد دامن افشاند که میداند ز مژگانم بدامن خارها دارد
4 نگویم با پری ماند پری را من کجا دیدم همی بینم که نقشی بر در و دیوارها دارد
5 سگ کوی بتان باشد خورد سنگ جفا اهلی نه از بیگانه بلک از خویشتن آزارها دارد
6 مرید پیر مغانم که محتسب پیشش سبوی دردکشان را به دوش می آرد
7 مهی که میخورد و چنگ زهره گوش کند کجا حکایت اهلی به گوش می آرد