تیر از فراق شست تو می کرد ناله دوش؟
1
تیر از فراق شست تو می کرد ناله دوش؟
یا بال عندلیب پر این خدنگ بود
2
از آبیاری عرق شرم، روی او
تا آفتاب زرد خزان لاله رنگ بود
3
امشب که شوخی هوسش آرمیده بود
جان شراب بر لب ساغر رسیده بود
4
درد طلب بلاست، وگرنه رفیق خضر
لب تشنگی خویش در آیینه دیده بود