- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همین بس است ز آزادگی نشانه ما که زیر بار فلک هم نرفته شانه ما
2 ز دست حادثه پامال شد به صد خواری هر آن سری که نشد خاک آستانه ما
3 میان این همه مرغان بسته پر مائیم که داده جور تو بر باد آشیانه ما
4 هزار عقده چین را یک انقلاب گشود ولی به چین دو زلفت شکست شانه ما
5 اگر میان دو همسایه کشمکش نشود رود بنام گرو، بی قباله خانه ما
6 به کنج دل ز غم دوست گنجها داریم تهی مباد از این گنجها خزانه ما
7 در این وکیل و وزیر ای خدا اثر نکند فغان صبحدم و ناله شبانه ما
8 برای محو تو ای کشور خراب بس است همین نفاق که افتاده در میانه ما