1 آن رند دغل بازگه با مکر و حیل با لفظ قرارداد، می کرد جدل
2 دیدی که چسان عاقبت اندر مجلس بگرفت قرارداد، ناطق به بغل
1 دردا که دوای دل به جز حسرت نیست حسرت بحساب قلت و کثرت نیست
2 گیرم که شود مجلس پنجم هم بد بدتر ز فساد دوره فترت نیست
1 توده را با جنگ صنفی آشنا باید نمود کشمکش را بر سر فقر و غنا باید نمود
2 در صف حزب فقیران اغنیا کردند جای این دو صف را کاملا از هم جدا باید نمود
1 این نیست عرق کز رخ آن ماه جبین ریخت خورشید فلک رشته پروین به زمین ریخت
2 دیگر مزن از صلح و صفا دم که حوادث در خرمن ابناء بشر آتش کین ریخت
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی