1 آن سلسله را که جز خطا باطن نیست کس نیست که بر خطایشان طائن نیست
2 روزی به وثوق شاد و گاهی به قوام القصه که این طایفه بی خائن نیست
1 باز گویم این سخن را گر چه گفتم بارها می نهند این خائنین بر دوش ملت بارها
2 پرده های تار و رنگارنگی آید در نظر لیک مخفی در پس آن پرده ها اسرارها
1 قمری چو من مدیح تو سرو چمن نگفت گر گفت مدح سرو چمن همچو من نگفت
2 هر جا روی حکایت شیرین و خسرو است یک تن سخن ز درد دل کوهکن نگفت
1 زد فصل گل چو خیمه به هامون جنون ما از داغ تازه سوخت دل لالهگون ما
2 آن دم به خون دیده نشستیم تا کمر کان سنگدل ببست کمر را به خون ما
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند