1 ترا فضل بر دیگری بیش ازین نیست که تو میدهی چیز و او می ستاند
2 چوندهی و نستاند آن فضل برخاست تو اوئی و او تو چه رجحان بماند؟
3 طمع چون بریده شد از خیر خواجه زنش غر که خود را کم از خواجه داند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 حکیم یونان ان فلسفی نجیب الدین که واقفست بتحقیق برهمه اسرا ر
2 زمنطق و ز ریاضی و از طبیعیات نجوم و هندسه و علم طب و موسیقار
1 زمن بخواهد حاجی سلام پرسش خویش دعا و خدمت هریک همی کنم تکرار
2 توقعست مرا کز مجددات امور خبر دهند بهر وقت از مجار ومسار
1 شاه جوانست و بخت ملک جوانست کار جهان لاجرم بکام جهانست
2 تخت بنازد همی و در خور اینست تاج ببالد همی و لایق آنست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به