- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگیرد؟ که انگشت از اشارت کردنش چون شمع درگیرد
2 توان کردن به وحشت سرکشان را زیردست خود که کوه قاف را عنقا ز عزلت زیر پر گیرد
3 عقل کوته بین جدل با عشق سرکش می کند بوریا چین جبین در کار آتش می کند
4 از گریبان تجرد سر برون آورده ام بوی پیراهن دماغم را مشوش می کند