1 گه عشق توام چو شمع گرینده کند گه چون صبحم با لب پُر خنده کند
2 چون صبح اگرم زنده کنی زنده شوم گردن زدنم پیش رخت زنده کند
1 این چه سوداست کز تو در سر ماست وین چه غوغاست کز تو در بر ماست
2 از تو در ما فتاده شور و شری این همه شور و شر نه در خور ماست
1 سوختی جانم چه میسازی مرا بر سر افتادم چه میتازی مرا
2 در رهت افتادهام بر بوی آنک بوک بر گیری و بنوازی مرا
1 عشق تو ز اختیار بیرون است وصل تو ز انتظار بیرون است
2 چون با تو نهم قرار وصلت چون کار تو از قرار بیرون است
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند