- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در عشق قرار بیقراری است بدنامی عشق نامداری است
2 چون نیست شمار عشق پیدا مشمر که شمار بیشماری است
3 در عشق ز اختیار بگذار عاشق بودن نه اختیاری است
4 گر دل داری تو را سزد عشق ورنه همه زهد و سوگواری است
5 زاری میکن چو دل ندادی تا دل ندهند کارزاری است
6 دل کیست شکار خاص شاه است شاه از پی او به دوستداری است
7 شاهی که همه جهانش ملک است در دشت ز بهر یک شکاری است
8 جانا بر تو قرار آن راست کز عشق تو عین بیقراری است
9 آن را که گرفت عشق تو نیست در معرض صد گرفتکاری است
10 وآن است عزیز در دو عالم کز عشق تو در هزار خواری است
11 هر بیخبری که قدر عشقت مینشناسد ز خاکساری است
12 وانکس که شناخت خردهٔ عشق هر خردهٔ او بزرگواری است
13 پروانهٔ توست جان عطار زان است که غرق جان سپاری است