- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاه زاده ضیافَتی کردی کِافَت آوَرد مَر ضیایِ ترا
2 کارهایت معرِّفی کردند سستیِ عقل و ضعفِ رایِ ترا
3 به همه کفش دادی و مَلِکی زان که کوچک بُدند پایِ ترا
4 هیچ بر من ندادی و گفتی رَوَم و سر کنم هِجایِ ترا
5 چَشم ! اگر روزگار بُگذارَد در کفِ تو نِهَم سَزایِ ترا
6 لیک حالا جز این نخواهم گفت که برَد مرده شو سَرایِ ترا
7 نه سرایِ ترا به تنهایی هم عطایِ تو هم لَقایِ ترا
8 خوب شد بر مَنَت نَرَسید بنده گاییدم آن عَطایِ ترا
عالیه :)))