1 شهزاده آزاد چو شد حارس فارس خونریزی و اغتشاش شد جالس فارس
2 بس تاخت به فارس از ره جور فرس ای وای به فارسی از این حارس فارس
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 اگر مرد خردمندی تو را فرزانگی باید وگر همدرد مجنونی غم دیوانگی باید
2 رفیقی بایدم همدم، به شادی یار و در غم هم وزین خویشان نامحرم مرا بیگانگی باید
1 جز شور و شر از چشم سیاه تو نریزد الا خطر از تیر نگاه تو نریزد
2 آهسته بزن شانه بر آن زلف پریشان تا جمع دل از طرف کلاه تو نریزد
1 آنان که بیمطالعه تقدیر میکنند خواب ندیده است که تعبیر میکنند
2 عمری بود که کافر راه محبتیم ما را دگر برای چه تکفیر میکنند
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به