1 گویند که انگلیس با روس عهدی کردست تازه امسال
2 کاندر پُلتِیک هم در ایران زین پس نکنند هیچ اهمال
3 افسوس که کافیانِ این مُلک بنشسته و فارِغند ازین حال
4 کز صلحِ میانِ گربه و موش بر باد رود دُکانِ بَقّال
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گویند ماکیان را باید گرفت و کشت گر بر خلاف رسم کند نغمۀ خروس
2 بر گو که چون کنند اگر شاعری کند شاعر پسند کودکی آماده چون عروس
1 شکوه بر چرخ برند از دشمن عجبا چرخ بُوَد دشمن من
2 اللّه اللّه به که باید نالید زین ستمگر فلکِ اهریمن
1 نکویان را بباید آرزو داشت مرا آگاهی اصلاً آرزو نیست
2 عبث یادش کنند اهلِ نِشابور من آگاهم که آگاهی نکو نیست
1 ای خایه به دست تو اسیرم بنمودهای از جماع سیرم
2 دستم نشود به تخم کَس بند تا باد تو کرده دست گیرم
1 به انگشتان پا از زیر کرسی ز کس ها کرده ام احوال پرسی
1 آب حیات است پدر سوخته حَبِّ نبات است پدر سوخته
2 وه چه سیه چرده و شیرین لب است چون شکلات است پدر سوخته
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به