1 یاد تو حریف من دیوانه بس است بزم طربم گوشه ویرانه بس است
2 ما مست تو ایم فارغ از باغ و گلیم ما را گل رسوایی میخانه بس است
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 بر آستان حرم زاهدی که سر میزد شبش به میکده دیدم دری دگر میزد
2 خوش آنکه در ره خود روی چون رزم میدید ز نعل مرکب خود سکه یی بزر میزد
1 خوبان که فرق تاقدم از جان سرشته اند مردم کشند اگرچه بصورت فرشته اند
2 در کوی گلرخان پی خواری کشان عشق یک گل زمین نماند که خاری نکشته اند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **