1 بی یاد تو غم جهان نسوزد بی آه من آسمان نسوزد
2 پیش رخ آتشین تو شمع سوزند، ولی چنان نسوزد
3 گر شمع نخوانمت مشو گرم زاتش گفتن زبان نسوزد
4 بی رنگ رخ تو ز آتش غم سرمایه دوستان نسوزد
5 یاد تو چو در دلم در آید جز مغز استخوان نسوزد
6 سوزد دل خود، اگر بگویم دل نیست که در زمان نسوزد
7 آتش به چنان دلی در افگن کاندر غم دوستان نسوزد
8 از غمزه مسوز عالمی را تا بنده در آن میان نسوزد
9 زینسان که بسوخت خسرو از آه نبود عجب، ار جهان نسوزد