1 در مرز عجم ذلت ایرانی بین در ملک عرب محو مسلمانی بین
2 دایم سر سروران اسلامی را پامال تجاوز بریتانی بین
1 شب غم روز من و ماه محن سال منست روزگاریست که از دست تو این حال منست
2 بسکه دلتنگ از این زندگی تلخ شدم مردن اکنون به خدا غایت آمال منست
1 باز طوفان بلا لجهٔ خون میخواهد آنچه زین پیش نمیخواست، کنون میخواهد
2 آنکه بنشاند به این روز سیه ایران را بر سر دار مجازات نگون میخواهد
1 با ادب در پیش قانون هرکه زانو میزند چرخ نوبت را به نام نامی او میزند
2 وآنکه شد تسلیم عدل و پیش قانون سر نهاد پایه قدرش به کاخ مهر پهلو میزند
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی