1 عمری به ره جنون نشستیم و گذشت وز ملک خرد برون نشستیم و گذشت
2 القصه کنار این چمن با خواری چون لاله میان خون نشستیم و گذشت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در غمت کاری که آه آتشینم کرده است آنقدر دانم که خاکسترنشینم کرده است
2 دولت وصل تو شیرین لب بر غم آسمان با گدائی خسرو روی زمینم کرده است
1 از ره داد ز بیدادگران باید کشت اهل بیدادگر این است و گران باید کشت
2 پرده ملک دریدند چو از پرده دری فاش و بی پرده از این پرده دران باید کشت
1 با دل آغشته در خون گر چه خاموشیم ما لیک چون خم دهان کف کرده در جوشیم ما
2 ساغر تقدیر ما را مست آزادی نمود زین سبب از نشئه آن باده مدهوشیم ما
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به