-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه ار ترا ز درد دل من خبر شدی این انده دراز مگر مختصر شدی
2 چندان سخن که دوش بگفتم زحال خویش آخر چه بودی ار سخنی کارگر شدی
3 چشم تو گر نبودی بیمار تیر او چون بردلی زدی هم از انسوبدر شدی
4 دوش ارزجور تو دلم آهی زدی ز درد والله که کارو بار تو زیر وزبر شدی
5 گفتی از آه تو نشود آینه سیاه غره مشو چنین تو چه دانی مگر شدی
6 چندین هزار لابه که من میکنم بتو یارب چه بودی ار دل تو نرمتر شدی
7 تو خفته چو بخت من ایدوست ورنه دوش زان ناله های زار ترا هم خبر شدی