1 آه از فلک که کوس رحیل است ساز او در بزم هر که ساخت درین بزمگه درنگ
2 ساز و صدای پیر محمد ز چنگ رفت رفت از جفای دایره چرخ نیلرنگ
3 گویند همدمان پی تاریخ فوت او حیف از صدای پیر محمد که شد ز چنگ
1 منه بخاک ره ای یوسف آن کف پا را قدم بدیده ما نه عزیز کن ما را
2 تو شمع مجلسی از باده گر شوی سر گرم جگر کباب کنی عاشقان شیدا را
1 عاشق مجنونم و صحرای غم جای من است گر بمیرم دورازو کس را چه پروای من است
2 سوختن در آفتاب غم نه کار هر کس است سایه من داند این محنت که همپای من است
1 هر کرا حسنی بود آیینه دار روی اوست هرکه دارد بوی عشقی از سگان کوی اوست
2 فتنه پیران نه تنها شد که طفل مکتبی چون الف گوید مرادش قامت دلجوی اوست