1 ای خامه راست رو حقیقت جو باش با خوردن خون دل حقیقت گو باش
2 گر سر ببرندت ز حقیقت گوئی با دشمن و دوست یک دل و یکرو باش
1 زندگانی گر مرا عمری هراسان کرد و رفت مشکل ما را بمردن خوب آسان کرد و رفت
2 جغد غم هم در دل ناشاد ما ساکن نشد آمد و این بوم را یکباره ویران کرد و رفت
1 کام دلم ز وصل تو حاصل نمیشود گیرم که شد، دگر دل من دل نمیشود
2 دیوانهای که مزه دیوانگی چشید با صد هزار سلسله عاقل نمیشود
1 با تو در پرده دلم راز و نیازی دارد کس ندانست که در پرده چه رازی دارد
2 بر سر زلف تو دارد هوس چنگ زدن دست کوتاه من امید درازی دارد
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی