1 حال درویش خسته باز مپرس غم دیرینه بازگو چکنم
2 بسخن گر شوی صلاح اندیش چون نباشی سخن شنو چکنم
3 چون فلک آتشم بخرمن زد فکر کشت و غم درو چکنم
4 نیست در دست من چو سیم و زری دل بکار جهان گرو چکنم
5 من که در عالمم جوی نبود همه عالم به نیم جو چکنم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 به تاج عشق سر آدمی عزیز بود اگرنه عشق بود آدمی چه چیز بود
2 تمیز خدمت اصحاب دل سگ آدم کرد سگ است بهتر از آن کس که بی تمیز بود
1 ای تازه گل که بوی خوشت دم ز روح زد خرم کسی که با تو شراب صبوح زد
2 در حیرتم که خاک درت از چه گل نساخت اشکم که تخته بر سر طوفان نوح زد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **