1 حال درویش خسته باز مپرس غم دیرینه بازگو چکنم
2 بسخن گر شوی صلاح اندیش چون نباشی سخن شنو چکنم
3 چون فلک آتشم بخرمن زد فکر کشت و غم درو چکنم
4 نیست در دست من چو سیم و زری دل بکار جهان گرو چکنم
5 من که در عالمم جوی نبود همه عالم به نیم جو چکنم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای نخل آرزو لب لعلت طبیب کیست پرورده یی عجب رطبی تا نصیب کیست
2 بادی که می وزد خبر هجر می دهد بازاین سموم غم پی جان غریب کیست
1 ای که چون چشم خوشت نرگس مخموری نیست در گلستان جهان به ز تو منظوری نیست
2 نقش روی تو چو بر تخته کشد شاگردی تخته گر بر سر استاد زند دوری نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به