1 اکنون که چمن چو چتر کیکاوس است وز سبزه دمن چو خوابگاه طوس است
2 برخیز به بط کن می چون چشم خروس کز گل در و دشت چون پر طاوس است
1 گر که تأمین شود از دست غم آزادی ما می رود تا به فلک هلهله شادی ما
2 ما از آن خانه خرابیم که معمار دو دل نیست یک لحظه در اندیشه آبادی ما
1 آنکه از آرا خریدن مسند عالی بگیرد مملکت را می فروشد تا که دلالی بگیرد
2 یک ولایت را بغارت می دهد تا با جسارت تحفه از حاکم ستاند، رشوه از والی بگیرد
1 گلرنگ شد در و دشت، از اشکباری ما چون غیر خون نبارد، ابر بهاری ما
2 با صد هزار دیده، چشم چمن ندیده در گلستان گیتی، مرغی به خواری ما
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی