کس از سرشت بدو نیک خلق آگه از اهلی شیرازی قطعه‌ 1

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

کس از سرشت بدو نیک خلق آگه نیست

1 کس از سرشت بدو نیک خلق آگه نیست بدان خدای که جان داد خلق عالم را

2 خدا شناس توان شد بعلم و عقل ولی بهیچ وجه نشاید شناخت آدم را

3 آدم از خلد برین دور شد از لذت نفس از سر عرش در افتاد باین چاه بلا

4 بگذر از لذت طبع و بنگر کاین سگ نفس از کجا می فکند آدم مسکین به کجا

5 میرک اشقر زرگر مگرش جوهریی داد فیروزه نگینی که نشاند بطلا

6 او نگین بستد و بگریخت ندانم که چه کرد تا دگر بار بر او چشم فتادش ز قضا

7 جوهری گفت که فیروزه بده پیش از جنگ دیده گفتا بکنم باز دهم جنگ چرا

عکس نوشته
کامنت
comment