1 نه لاله (است) این که پای بیستون را در حنا دارد دل سنگ از برای ماتم فرهاد می سوزد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 از بهار افزود شور عشق چون بلبل مرا خامه مشق جنون گردید چوب گل مرا
2 صحبت طفلان بود دیوانه را باغ و بهار دامن پر سنگ باشد دامن پر گل مرا
1 می کشد خاطر به جا و منزل دیگر مرا چرخ گویا ساخت از آب و گل دیگر مرا
2 عمر شد در گوشمالم صرف، گویا روزگار می کند ساز از برای محفل دیگر مرا
1 نعل در آتش گذارد روی گرمت بوس را زخمی دندان کند لعلت لب افسوس را
2 ناله و افغان من از لنگر تمکین اوست بت ز خاموشی به فریاد آورد ناقوس را
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
1 کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
2 می شود ظاهر عیار فقر بعد از سلطنت توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را
1 نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک ما درین غمکده یارب به چه کار آمدهایم؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **