نیست عیب از لاله گر لافد از اهلی شیرازی غزل 884

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ترش

1 نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ترش هرکه در صحرا رآید عقل باشد کمترش

2 شمع من کاش از سر بیمار هجران بگذرد کز نظر خواهد شد امشب تا بروز محشرش

3 بر لب آمد جان بیمارم چه باشد کز کرم تازه سازد جانم از بوی لب جان پرورش

4 تابش آتش اگر از آب ننشیند چرا سوز دیگر میکند پیدا دلم از خنجرش

5 ما و سوز دل که عالم گر پر از آب بقاست مرغ آتشخواره جز آتش نباشد در خورش

6 اینچنین کز سوختن اهلی به بیماری فتاد خیزد از جا گر برانگیزد صبا خاکسترش

7 هرکه او لب تشنه مرد از عشق گر باشد در بهشت آتش لب تشنگی بنشاند آب کوثرش

8 من کز از استغنای عشقم سوی شاهان چشم نیست چشم دارم التفاتی از گدایان درش

عکس نوشته
کامنت
comment