شب در بساط احرار از التفات از ایرج میرزا قطعه‌ 55

ایرج میرزا

آثار ایرج میرزا

ایرج میرزا

شب در بساط احرار از التفات سردار

1 شب در بساط احرار از التفات سردار کنیاک بود بسیار تریاک بود بی مر

2 هر کس به نشوه‌ای تاخت با نشوه کار خود ساخت من هم زدم به وافور از حد خود فزون تر

3 تریاک مُفت دیدم هی بستم و کشیدم غافل که صبح آن شب آید مرا چه بر سر

4 گشت از وفور وافور یُبس مزاج موفور چونان که صبح ماندم در مستراح مضطر

5 تریاکیان الدنگ سازند سنده را سنگ چون قافیه شود تنگ وسعت فُتد به مَدبر

6 یک ربع مات بودم زان پس به جد فزودم تا جای تو نمودم خالی من ای برادر

7 تا سیل خون نیامد سنده برون نیامد چیزی ز کون نیامد جز پشکل محجر

8 الحق که ریدن ما تریاکیان بدبخت باشد جهاد با نفس یعنی جهاد اکبر

عکس نوشته
کامنت
comment