- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نَعوذُ بالله از آن قطره های دیده شیخ چه خانه ها که از این آب کم خراب کند
2 شنیده ام که به دریای هند جانوری است که کسب روزی با چشم اشک یاب کند
3 به ساحل آید و بی حس به روی خاک افتد دو دیده خیره به رخسار آفتاب کند
4 شود ز تابش خور چشم او پر از قی و اشک برای جلب مگس دیده پر لعاب کند
5 چو گشت کاسۀ چشمش پر از ذُباب و هَوام به هم نهد مژه و سر به زیر آب کند
6 به آب دیدۀ سوزنده تر ز آتش تیز تن ذُباب و دل پشّه را کباب کند
7 چو اشک این حیوان است اشک دیدۀ شیخ مرو که صید تو چون پشه وذُباب کند