1 ای نسیم پیرهن بر گرد از کنعان به مصر شعله شوق مرا حاجت به دامان تو نیست
1 عشق خونگرم از محبت کرده ایجاد مرا آهوان از چشم نگذارند صیاد مرا
2 گر چه من چون غنچه دارم مهر خاموشی به لب نکهت گل می کند تفسیر، فریاد مرا
1 نیست غیر از آه، دلسوزی دل افگار را شمع بالین از تب گرم است این بیمار را
2 گوهر از سفتن بود ایمن در آغوش صدف به ز خاموشی نباشد محرمی اسرار را
1 آه عالمسوز را در سینه دزدیدن چرا؟ برق را پیراهن فانوس پوشیدن چرا
2 در میان رفته و آینده داری یک نفس اینقدر هنگامه بر یک دم فرو چیدن چرا
1 کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
2 می شود ظاهر عیار فقر بعد از سلطنت توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
1 ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر بستم تو با اغیار خوش بنشین که من بار سفر بستم
2 همان بهتر که روگردان شوم از خیل مژگانش به غیر از خون دل خوردن چه طرف از نیشتر بستم