1 دخل عمرم خرج شد در انتظار گر چه من بر صبر کردن قادرم
2 بیش ازین دانم که تاب صبر نیست فی المثل گر خود ادیب صابرم
1 حبذا ای نسیم جان پرور وی مبارک پی خجسته ا ثر
2 ای زفر تو خاک دیبا پوش وی زدست تو آب جوشنگر
1 ای نقشبند عالم جان اندرین جهان نی نی که نیست هیچ پذیرای نقش جان
2 تو صورت جمالی لابل که گشته معنی آن که خود نبود صورتی روان