کام دلم ز وصل تو حاصل نمی‌شود از فرخی یزدی غزل 83

1 کام دلم ز وصل تو حاصل نمی‌شود گیرم که شد، دگر دل من دل نمی‌شود

2 دیوانه‌ای که مزه دیوانگی چشید با صد هزار سلسله عاقل نمی‌شود

3 اجرا نشد میان بشر گر مرام ما آجل شود اگر چه به عاجل نمی‌شود

4 حق گر خورد شکست ز یک دسته بی‌شرف حق است و حق به مغلطه باطل نمی‌شود

5 زور و فشار و سختی و تهدید و گیر و دار با این رویه حل مسائل نمی‌شود

6 تکفیر و ارتجاع و خرافات و های هوی از این طریق طی مراحل نمی‌شود

7 مجلس مقام مردم ناپاک دل مخواه کاین جای پاک جای اراذل نمی‌شود

8 یک ملک بی‌عقیده و یک شهر چاپلوس یارب بلا برای چه نازل نمی‌شود

9 نازم به عزم ثابت چون کوه فرخی کز باد سهمگین متزلزل نمی‌شود