1 فغان من همه از دست توسن نفس است که خام و سرکش و بدخوی و بدلجام بود
2 بشصت سال ریاضت که دید دید در ره عشق نگشت رام و نخواهد شدن کدام بود
3 چو عود خام کسی را که خامی از ازلست هزار سال بسوزد هنوز خام بود
1 تو گر پروانهای همچون خلیل آتش گلستان است که ظاهر آتشست آن شمع و پنهان آب حیوان است
2 مرا در وادی محنت، غم مردن کجا باشد در این ره زندگی سخت است ورنه مردن آسان است
1 گر بدامن گردی از آن رهگذر می بایدت دامنی از دامن گل پاک تر می بایدت
2 گر امید وصل باشد در قیامت دور نیست ایکه عاشق میشوی صبر اینقدر می بایدت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به