چشمم از جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی غزل 31

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

آثار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

چشمم از گریه دوش ناسودست

1 چشمم از گریه دوش ناسودست تا سحر گه سرشک پالودست

2 گر نخفتست چشم من شاید چشم او باری از چه نغنودست

3 روزها شد که آن نگارین روی بمن آن روی خوب ننمودست

4 بی سبب رخ ز من نهان دارد می ندانم که این که فرمودست

5 گفتم از چشم بد نگه دارش مگر آن چشم چشم من بودست

6 سرکشی بود عادتش همه عمر خشم و دشنام نو در افزودست

7 راضیم گر چه پای بازگرفت باری از درد سر بر آسودست

عکس نوشته
کامنت
comment