- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر و کار من اگر با تو دل آزار نبود این همه کار من خون شده دل زار نبود
2 همه گویند چرا دل به ستمگر دادی دادم آن روز به او دل که ستم کار نبود
3 می شدم آلت هر بی سر و پا چون تسبیح دستگیر من اگر رشته زنار نبود
4 یا به من سنگ نزد هیچکس از سنگدلی یا کسی از دل دیوانه خبردار نبود
5 همه در پرده ز اسرار سخنها گفتند لیک بی پرده کسی واقف اسرار نبود
6 هر جنایت که بشر می کند از سیم و زر است کاش از روز ازل درهم و دینار نبود
7 شحنه و شیخ و شه و شاهد و شیدا همه مست در همه دیر مغان آدم هشیار نبود
8 بود اگر جامعه بیدار در این دار خراب جای سردار سپه جز به سر دار نبود
9 در نمایشگه این صحنه پر بیم و امید هر چه دیدیم بجز پرده و پندار نبود