مصفا چون شود دل در غبار تن نمیگنجد
1
مصفا چون شود دل در غبار تن نمیگنجد
که چون شد صیقلی آیینه در گلخن نمیگنجد
2
به هم پیچید خرسندی زبان شکوه ما را
دگر در حلقه زنجیر ما شیون نمیگنجد
3
کفن شد جامه فانوس از داغ جگرسوزم
ز شوخی شعله من در ته دامن نمیگنجد