قمر آن نیست که عاشق بَرَد از از ایرج میرزا غزل 1

ایرج میرزا

آثار ایرج میرزا

ایرج میرزا

قمر آن نیست که عاشق بَرَد از یاد او را

1 قمر آن نیست که عاشق بَرَد از یاد او را یادش آن گُل که نه از کف ببَرَد باد او را

2 ملَکی بود قمر پیشِ خداوند عزیز مرتعی بود فلک خرّم و آزاد او را

3 چون خدا خلقِ جهان کرد به این طرز و مثال دقّتی کرد و پسندیده نیفتاد او را

4 دید چیزی که به دل چنگ زند در وی نیست لاجرم دل ز قمر کند و فرستاد او را

5 حسن هم داد خدا بر وی ، حُسنِ عَجَبی گرچه بس بود همان حسنِ خداداد او را

6 جمله اَطوارِ نِکوهیده از او باز گرفت هرچه اخلاقِ نکو بود و بجا ، داد او را

7 گر به شمشاد و به سوسن گذرد اندر باغ بپرستند همه سوسن و شمشاد او را

8 بلبل از رشکِ صدایِ او گلو پاره کند ورنه بهر چه بُوَد این همه فریاد او را

عکس نوشته
کامنت
comment