1 مرد باید که راستگو باشد ور ببارد بلا بر او چوتگرگ
2 نام مردی بر او دروغ بود کش نباشد براست گفتن برگ
3 راستی را تو اعتدالی دان که از و شاخ خشک گیرد برگ
4 سخن راست گومترس که راست نبرد روزی و نیارد مرگ
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در آمد ازدرم آنشمع بررخان آتش مرا فتاد چو پروانه بر روان آتش
2 نشست پیشم سرمست و جام می بردست میی که شعله او زد بقیروان آتش
1 زهی ز رای تو روشن جهان تیغ و قلم فلک بدست تو داده عنان تیغ و قلم
2 قوام دین سر احرار و اختیار ملوک که نیست جز تو کسی قهرمان تیغ و قلم
1 عفیف دین در ازه، دعا همیگویم اگر چه ما را از وی گله است صد خروار
2 بهیچ رقعه و نامه سلام ما ننوشت زهی درازه زن روسبی لوطی خوار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به