1 ما را بهشت نقد، تماشای دلبرست عمر دوباره سایه بالای دلبرست
2 کج می کند نظر به خیابان باغ خلد چشمی که محو قامت رعنای دلبرست
3 مطلوب ازان اوست که درد طلب ازوست دلبر در آن دل است که جویای دلبرست
1 پیش تیغ و تیر ناچارست استادن مرا چون علم، ناموس لشکرهاست بر گردن مرا
2 صورت حال جهان زنگی و من آیینه ام جز کدورت نیست حاصل از دل روشن مرا
1 از سیه بختی نگردد دیده گریان برق را می شود ز ابر سیه آیینه رخشان برق را
2 پرده ناموس نتواند حجاب عشق شد ابر چون پنهان کند در زیر دامان برق را؟
1 نیست بر ابر بهاران، دیده پر نم مرا آب باریک قناعت می کند خرم مرا
2 یک سر سوزن تعلق نیست با عالم مرا رشته از پا برنیارد رشته مریم مرا
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
1 کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
2 می شود ظاهر عیار فقر بعد از سلطنت توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را
1 نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک ما درین غمکده یارب به چه کار آمدهایم؟