1 ساقی نظری بمن کن از لطف عمیم جان من از این امید و بیم است دو نیم
2 خواهم قدحی از لب لعلت بچشم زان پیش که جان کنم بپایت تسلیم
1 اگرچه از رخ خود چشم بسته یی ما را نهان ز چشمی و در دل نشسته یی ما را
2 ز جعد زلف تو هر موی ماست زنجیری چرا درین همه زنجیر بسته یی ما را
1 منم که حاصل من غیر نامرادی نیست درخت بخت مرا برگ عیش و شادی نیست
2 ز فسحت دو جهان خاطرم به تنگ آمد فراغت دل مجنون بهیچ وادی نیست
1 لوح خاک ما به خون نقش از دل صد چاک ماست عاشقان را تخته تعلیم لوح خاک ماست
2 خرمن آسودگان هرگز جوی از غم نسوخت برق محنت در پی مشتی خس و خاشاک ماست