- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا با آن لب شیرین شبی گر خلوتی باشد ز وصلیش شکرها گویم ز بختم منتی باشد
2 به دیداری و گفتاری زیار خویش خرسندم پس ار بوسی بود توفیر آن خود دولتی باشد
3 همه جا نخواهد از عاشق لبش بوسی دریغ آرد چنین یارست بسم الله کسی کِش رغبتی باشد
4 مرا شیرین لبش بیجرم دشنام ار دهد هرگز نخواهم داد خویش از وی بلی تا فرصتی باشد
5 چنان خو کرده دل با غم که گر جایی غمی بیند به صد لطفش همیگوید بگو گر خدمتی باشد
6 بتا چون گل مشو خندان که من چون شمع میگریم که عمر گل ازین معنیست کاندک مدتی باشد
7 ترا هر ساعتی از من به تازه خدمتی باید مرا هر لحظه از تو بیوفایی محنتی باشد
8 تو با این دل مسلمانی؟ نیی والله محالست این مسلمان آن بود کورا به دل در رحمتی باشد