- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زندگانی گر مرا عمری هراسان کرد و رفت مشکل ما را بمردن خوب آسان کرد و رفت
2 جغد غم هم در دل ناشاد ما ساکن نشد آمد و این بوم را یکباره ویران کرد و رفت
3 جانشین جم نشد اهریمن از جادوگری چند روزی تکیه بر تخت سلیمان کرد و رفت
4 پیش مردم آشکارا چون مرا دیوانه ساخت روی خود را آن پری از دیده پنهان کرد و رفت
5 وانکرد از کار دل چون عقده باد مشکبوی گردشی در چین آن زلف پریشان کرد و رفت
6 پیش از اینها در مسلمانی خدایی داشتم بتپرستم آن نگار نامسلمان کرد و رفت
7 با رمیدنهای وحشی آمد آن رعنا غزال فرخی را با غزلسازی غزلخوان کرد و رفت