1 بذل کن مال و خوی نیکو وزر راه ایمان اگر همی پویی
2 زانکه در هیچ مؤمنی با هم نشود جمع بُخل و بدخویی
1 گفت شاها چو نهی و امر از توست قدرت و فعل زید و عمرو از توست
2 می کنی امر و می کنی امداد زید را در حصول فعل مراد
1 مرد مخلص نگشته از خود پاک باشد اخلاص او همه اشراک
2 نفسش از چرک شرک ناشده صاف دارد اخلاص را به خویش مضاف
1 رقص ناقص به سوی نقص بود جنبش کاملان نه رقص بود
2 می زند مرغ جانشان پر و بال تا رهد باز ازین حضیض وبال