1 ای لعل لبت چو بر شکر شیر شکر ز لب تو چاشنی گیر
2 از زلف بریدنت دل من دیوانه شد و برید زنجیر
3 زلفش بگرفت و کرد در هم فریاد هزار باد شبگیر
4 می گیری و می زنی به تیرم من کشته شدم، ازین زد و گیر
5 مادر چو تویی نزاد بر تو چون دیده فرو نیاورد شیر
6 تقصیر نمی کنی تو هر چند تقدیر همی کند چه تقصیر
7 در پند تو بسته ماند خسرو بیچاره کجا رود ز زنجیر!