هوای گلشن کویت نسیم باد از اهلی شیرازی قصیده 2

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

هوای گلشن کویت نسیم باد بهار

1 هوای گلشن کویت نسیم باد بهار گدیی خرمن مویت شمیم مشک تتار

2 مگر گشود در جان هوای آن سر کوی که بوی عنبر سارا دمید از آن گلزار

3 هوای گلشن کویت نسیم کشور جانها گدای خرمن مویت شمیم عنبر سارا

تقطیع: مفاعیلن ۴بار- مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن ,

قافیه: مجرد مقید ,

بحر: هزج سالم – مجتث مخبون ,

صنعت: ذوبحرین- ترصیع ,

8 یقین که عارض و روی تو در دل خوبی است که هست عاشق خونین جگر ازو افکار

9 شدست گرد رخت زلف از شکن خرمن بخوشه چین تو مشک ختن کند ایثار

10 هنوز در حد چین است جعد طره تو که رفت تا حد چین زو نسیم عنبر بار

11 ای در حد خوبی رخت زلف از شکن در حد چین خونین جگر از بوی تو مشک ختن تا حد چین

تقطیع: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفلان ,

قافیه: مردف بردف مفرد ,

بحر: رحز مثمن مذال ,

صنعت: ذوقافیتین- تجنیس تام ,

16 تویی که روز وصالم ز گریه زهر دهی منم که خون خورم از آن دو لاله گون رخسار

17 اگر زکین کشدم غم گذار تا بکشد تو جان دهی چو ببینیم یکنظر بردار

18 چو دیده ام برخت بیند و دعا خواند بگو که چشم در آثار صنع بیچون دار

19 روز وصلم گریه هرگز کی گذارد دیده بی خون کز دو رخسارت ببینم یکنظر در صنع بیچون

تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلییان ,

قافیه: مردف بردف نوع دیگر ,

بحر: رمل مثمن مسبغ ,

صنعت: تجنیس خطی ,

24 مه وصال تو هر کس که یافت تا بابد بصبر جسته و ما را کجاست صبر و قرار

25 نکو بمکر و بدستان کجا شود حالش اگر وصال نیابد بدست این بیمار

26 وصالت که یابد بمکر و بدستان بصبرست و ما را نیاید بدست آن

تقطیع: فعولن فعولن فعولن فعولان ,

قافیه: مردف بردف مفرد نوع دیگر ,

بحر: متقارب مسبغ ,

صنعت: تجنیس مرکب ,

31 عجب تر این که ترا هست صد چو من مجنون که از وفا بدرد رخت هستیش صد بار

32 منم که عالمی از دردمندیم سوزند تویی که بر تو دعا دردمند لیل و نهار

33 ای ترا همچو من عالمی دردمند کز وفا بر رخت صد دعا دردمند

تقطیع: فاعلن فاعلن فاعلن فاعلان ,

قافیه: مقید بحرف قدی ,

بحر: متدارک مذال ,

صنعت: تجنیس ناقص ,

38 ربود نقش رخت هوش من چه گر در عشق حریف نقد دو کون است عاشق دیدار

39 وجود من ز محبت از آن چو برق افروخت که رنگ آن دورخ افروخت چهره چون گلنار

40 نقش رخ تو شمع محبت چو برفروخت نقد دو کون عاشق یکرنگ او فروخت

تقطیع: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات ,

قافیه: مردف بردف مرکب ,

بحر: مضارع اخرب مکفوف مقصور ,

صنعت: تجنیس تام ,

45 زبسکه بوی تو آورده باد خاک رهش ز شوق پای تو بوسید دل چو عاشق زار

46 نخورده باده بمستی شتافت در عشقت کسی که پایه عشق از تو یافت مجنون وار

47 بوی تو آورد باد باده بمستی شتافت پای تو بوسید دل پایه عشق از تو یافت

تقطیع: مفتعلن فاعلات مفتعلن فاعلات ,

قافیه: مردف بردف مرکب نوع دیگر ,

بحر: منسرح مطوی موقوف ,

صنعت: تجنیس زاید ,

52 دلم اگر همه شیرست بگذر از شمشیر که خوار عاشق و غمخوارتست چون من خوار

53 کنون بعشق تو جیحون ز اشک خواهم ریخت چو آب روی خود از گریه ریختم چو بحار

54 دل اگر شیرست از شمشیر عشقت چون گریخت خوار غمخوارست چون من آبروی از گریه ریخت

تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات ,

قافیه: مردف بردف مرکب نوع دیگر ,

بحر: رمل مثمن مقصور ,

صنعت: تجنیس مکرر و مزدوج- اشتقاق ,

59 یقین بلاغ من آنگه بود درست که شعر بیان حال نماید به کلک سحر شعار

60 بیان حسن تو هر چند راغبم نکنم که شوق آمده غالب بعقل دعوی دار

61 بلاغ من که بود در بیان حسن تو راغب بیان حال نماید که شوق آمده غالب

تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن ,

قافیه: مقید بتاسیس و دخیل ,

بحر: مجتث مخبون ,

تقطیع: مقلوب کل مجنح ,

66 از آن بسوخته مجمر صفت دلم محنت که مجرمم من مست از شکایت دلدار

67 شکایتم که تو میسوزی از تغافل نیست چنانکه زلف تو کند از تطاولم بن و بار

68 مجمر صفت دل من میسوزی از تغافل مجرم منم اگر چه زلفت کند تطاول

تقطیع: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن ,

قافیه: مقید بتاسیس و دخیل مضموم ,

بحر: مضارع جزوی اخرب جزوی سالم ,

صنعت: مقلوب بعض ,

73 دلم که ریش و جگر خون شدست از آن گرید که شیر میشود از عشق دیده اش خونبار

74 رهین عشق دلم شد ز خنجر آهن که سر نهاد بدامن مرا که آن بردار

75 ریش کردی دلم ز خنجر آهن شیر از عشق سر نهاد بدامن

76 ریش کردی دلم زخنجر آهن شیر از عشق سر نهاد بدامن

تقطیه: فاعلاتن مفاعلن فعلاتن- بیت ثانی- فاعلاتن مفاعلن فعلات ,

قافیه: مقید بتاسیس و دخیل مفتوح- ثانی خطی ,

بحر: خفیف مسدس مخبون صدر و ابتداء سالم- بیت ثانی- خفیف مخبون مقصور ,

صنعت: مقلوب کل- ذو وجهین هم در وزن هم در معنا ,

81 خراب گریه شدم آنچنان که دیده کنم چو من که دیده جزاهای خویشتن بکنار

82 اگر چه زارتر از من کسی بدهر ندید درونم اینهمه آه از چه دید آه از یار

83 دیده کنم زارتر از من که دید دیده جزاها همه آه از چه دید

تقطیع: مفتعلن مفتعلن فاعلات ,

قافیه: مجرد مردف ,

بحر: سریع مطوی موقوف ,

صنعت: مقلوب مستوی- مصرع مصرع باژگونه توان خواند ,

88 مگر که همدم اهل نظر ز عین وقار بشمع عارض تو تافت تا فزود انوار

89 یقین که از نظر التفات بخت امشب رخ چو لاله ات آمد مه تمام عیار

90 همدم اهل التفات امشب بشما تافت لاله آمد مه

تقطیع: فاعلاتن مفاعلن فعلن ,

قافیه: خطی ,

بحر: خفیف مسدس مخبون صدر سالم عروض اصلم ,

صنعت: مقلوب مستوی نوع دیگر که بیت تمام باژگونه توان خواند ,

95 دمید بر سمنت تا ز زلف و خط سنبل مه من از شب زلفت نمود صبح قرار

96 برافکن از مه رخ پرده چاشت کن شامم که بیشک آن مه رخ چاشت میکند شب تار

97 بسمن تاز زلف سنبل کاشت مه من شب نموده بیشک چاشت

98 کاشت سنبل ز زلف تا بسمن چاشت بیشک نمود شب مه من

تقطیع: فعلاتن مفاعلن فعلان- فعلاتن مفاعلن فعلن ,

قافیه: مردف بردف زاید نوع دیگر ,

بحر:خفیف مسدس مخبون اصلم مسبغ – ثانی:خفیف مسدس مخبون محذوف ,

صنعت: مقلوب مستوی نوع دیگر لفظا بلفظ بر آن صورت که نوشته شد ,

103 از آن که درد تو دل داد خواه هر در کرد ز درد و داوری دل بحق برم زنهار

104 قبول درد توام داد پایه اقبال دل مرا بدر آورد دردت از ادبار

105 درد دل داد و درد دردم داد درد او دل در آورد در داد

تقطیع: فاعلانن مفاعلن فعلان ,

قافیه: مقید بردف مفرد ,

بحر: خفیف مسدس مخبون مسبغ صدر و ابتدا سالم ,

صنعت: مقطوع غیر منقوط ,

110 به پیشش ار بنشینی بشب نشینی تو چه بیشیش که به بینی به پیش بینی کار

111 پیشش بنشین به شب‌نشینی بیشیش ببین به پیش‌بینی

112 پیشش بنشین به شب‌نشینی بیشیش ببین به پیش‌بینی

تقطیع: مفعول مفاعلن فعولن ,

قافیه: مطلق بر دف ,

بحر: هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف ,

صنعت: موصول منشاری منقوط ,

117 اگر چه دام بلایی گر آنکه بفریبی همانست یاری اگر آن رقیب نیست دچار

118 دام بلایی کان فریبی آنست یارا کان رقیبی(کذا)

تقطیع: مفتعلن فع مفتعلن فاع ,

قافیه: مطلق بردف- مجهول و معروف ,

بحر: منسرح مطوی منحور مجدوع ,

صنعت: محرر مقر و باللغتین عربی و فارسی ,

123 لب تو جان کسی جان من زغمزه شکافت بیا خدنگ غمت بین نشسته تا سوفار

124 شدست جان مرا تاب لیک ناچارست حریف ناوک پرتاب کیست جز ناچار

125 جان کجا غم ز کجا تاب کجا یا خدنگ غم پرتاب کجا

تقطیع: فاعلاتن فعلاتن فعلن ,

قافیه: مقید بردف مفرد ,

بحر: رمل مسدس مخبون محذوف صدر و ابتدا سالم ,

صنعت: رقطا(یکحرف منقوط یکحرف غیر منقوط) ,

130 اگر نه آینه را گه گه ای پری بینی دو عالم ارچه به بیزی نظیر چشم مدار

131 هزار ماه که محمل نشین شود پیشت عجب که همسر از آن بینی ای فرشته وقار

132 هر گه به بینی محمل نشینیش عالم به بیزی همسر نبینیش

تقطیع: فعلن فعولن فعلن فعولان ,

قافیه: مطلق بردف و خروج ,

بحر: متقارب اثلم ,

صنعت: خیفا(یک کلمه منقوط یک کلمه غیرمنقوط) ,

137 گدای در ز در ای آفتاب دور مساز که تن بسوختش از حسرت این فقیر اطوار

138 لبان وصف دلم زان رخ چو آذریست (کذا) که ثابت است بسی عاشق تو در اسرار

139 گر آنکه پیش همه نقش ملک چین گلهاست گل جهان خشبی پیش لمعه ات انگار

140 وجود ماه فلک نیست غیر عکس تنت چو فیض مهر تواش همسرست شد سیار

141 ای دزدی آب رز از آن رخ آذر تن سوخت حریف طربت عاشق سر

142 پیش همه نقش ملک چین عکس تنت گلها خشبی لمعه فیضش همسر

تقطیع: مفعول مفاعلن مفاعیلن فع ,

قافیه: مقید مجرد ,

بحر: هزج اخرب ابتربوزن رباعی ,

صنعت: مرکب الصنایع- رقطا- خیفا- مقطوع- موصول، مصراع اول: مقطوع حرفی منقوط حرفی غیر منقوط، مصرع دوم: موصول بدو حرف- دو حرف منقوط دو حرف غیر منقوط مصرع سوم و چهارم موصول بسه حرف و چهار حرف کلمه یی منقوط کلمه یی غیرمنقوط.مج ,

147 نشان باغ بهشت آن جمال و حاجب و زلف لب تو ساقی جانبخش و کوثر ابرار

148 بگوهر آن خط سبز تو خاتم خوبی قد تو سایه طوبی کشیده در رفتار

149 شب تو حاجب گوهر خط تو خاتم خوبی لب تو ساقی کوثر قد تو سایه طوبی

150 خط تو خاتم خوبی شب تو حاجب گوهر قد تو سایه طوبی لب تو ساقی کوثر

151 حاجب گوهر لب تو خاتم خوبی خط تو ساقی کوثر لب تو سایه طوبی قد تو

تقطیع و بحر: مفاعیلن ۴ بار: هزج سالم- فاعلاتن ۴ بار: رمل سالم- مفتعلن ۴بار: رجز مطوی- مفاعلن فعلاتن ۲ بار: مجتث مخبون- فعلاتن ۴ بار: رمل مخبون ,

قافیه: اول مجهول معروف خطی- ثانی: مقید مجرد – ثالث : موصول بدو حرف ,

صنعت: طرد العکس- ملون به پنج بحر ,

155 از آن کشد همه این واله از تو داغ فراق که نیست باده اش از نوش وصل نوشگوار

156 دمی که جرعه عشرت ز جام وصل کشم کشد ز بخت بد آن چشم ره زنم بخمار

157 دمی ناله از داغ هجرت کشم گهی باده از نوش وصلت چشم

تقطیع: فعولن فعولن فعولن فعل ,

قافیه: مقید مجرد ,

بحر: متقارب محذوف ,

صنعت: سجع متوازن ,

162 زصد نگار تو داری ز بی نیازی ننگ ز صد هزار فقیرت به دلنوازی عار

163 فتاده سر و بپایت همین هنر دارد که جان برای قدت میدهند سرو و چنار

164 صد نگار از نیاز سر بپات می نهند صد هزار دلنواز جان برات می دهند

تقطیع: فاعلات فاعلات فاعلات فاعلات ,

قافیه: مطلق بخروج ,

بحر: رمثل مثمن مکفوف مقصور ,

صنعت: سجع متوازی ,

169 یقین که سیمتنی لیک آتشین لعی یقین که غنچه لبی لیک شکرین گفتار

170 ضرورش از رخ چون یاسمین سیم تنست دلی که از چمن دوستی است برخوردار

171 سیمتنی لیک رخ چو یاسمنستت غنچه لبی لیک شکرین دهنستت

تقطیع: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع ,

قافیه: مطلق بخروج و مزدی ,

بحر: منسرح مطوی منحور ,

صنعت: تاکید المدح بما یشبه الذم ,

176 نشسته ام همه شب دل حزین براه ستم لب از فغان چو سگان بازو چشم کرده چهار

177 چرا تو تابی از افغان رخ ار چو سگ نالم که هستمت همه شب پاسبان من بیدار

178 ملول از همه غم کیست چون من بی بخت حزین براه ستم کیست چون من غمخوار

179 همه شب حزین برهستمت بفغان چو سگ ز مهستمت بفغان چو سگ ز مهستمت همه شب حزین برهستمت

تقطیع: متفاعلن ۴ بار ,

قافیه: مطلق بخروج و مزید و نایره ,

بحر: کامل مثمن ,

صنعت: طرد العکس ,

184 سرم فدای رهت مست من نظر کن باز که باز عربده دارد دو نرگست دربار

185 عجب که عربده دارد غم تو بر دل و دین غم تو غارت دین باشدش یقین کردار

186 اگر چه دارد اسیر غم تو آه و فغان ببرد دین بیقین زلفت از وی ای عیار

187 درآمدی بدلم باز چون بت چینی بجانم ای بت چین کرده یی کمین انبار

188 مستم نظر از عربده دارد بردین از عربده دارد سر غوغا بیقین

189 دارد سر غوغا بدلم آن بت چین بردین بیقین آن بت چین کرده کمین

تقطیع: مفعول مفاعیل مفاعیلن فاع ,

قافیه: مردف بردف ,

بحر: هزج اخرب مکفوف ازل ,

صنعت: مربع ,

194 تبیست در تن من گرم دلبرا قدمی که دانم از قدمت وار هم ز تابش نار

195 ترا ز عین وفا خواستم من از ایزد بیاوصدق و صفابین و خشم و کین بگذار

196 وجود من که نمودش بدولت شاه است دلش زهمت شاه آتشی است قهر شرار

197 اگر زدیده من سیل خون رود چه عجب که هستم از طلب درد ساغری افکار

198 نمیرود ز سرم ذوق راحت ایساقی تو هم پر آب بقا کن قدح بنوش و مدار

199 بنوش جام عطای ازل ز رحمت شاه گرت ز حضرت شاه است مستی ایهشیار

200 بینم کرم دلبر در عین وفا- از دولت شاه دانم قدم رهبر با صدق و صفا- از همت شاه

201 دیدم سند سرور احسان و عطا- از رحمت شاه هستم طلب ساغر پر آب بقا- ازحضرت شاه

تقطیع: مفعول مفاعلن مفاعیل فعل- مستزاد- مفعول فعول ,

بحر: هزج اخرب مقبوض مکفوف مجبوب- مستزاد: اخرب اهتم ,

قافیه: مقید مجرد- مستزاد مردف بردف در هر چهار مصراع ,

صنعت: مرکب مدور اختراع خاص ,

عکس نوشته
کامنت
comment