1 چند مردم بکشی رسم بزرگی آنست که گنه بینی و از غایت احسان بخشی
2 سهل باشد چو اجل جان ستدن از هر کس سعی آن کن که مسیحا شوی و جان بخشی
1 زهی ملاحت و خوبی که با تو محبوب است که خشم و ناز و وفا هرچه می کنی خوب است
2 بکن هر آنچه تو خواهی که گر وفا نبود کرشمه های جفا نیز از تو مطلوب است
1 منه بخاک ره ای یوسف آن کف پا را قدم بدیده ما نه عزیز کن ما را
2 تو شمع مجلسی از باده گر شوی سر گرم جگر کباب کنی عاشقان شیدا را
1 آن کعبه جان سوی خود میخواند از یاری مرا ای گریه در خون جگر آلوده نگذاری مرا
2 بودم من ای خورشید رخ در خاک خواری ذره وش برداشتی از خاک ره با این همه خواری مرا