1 خواجه محمود شاه صاحب فیض شد شهید از جفای چرخ برین
2 دل و جان چون نماند در پیشش سر بسر کشته شد بخنجر کین
3 رقم از خون خویش زد تاریخ خواجه محمود بیدل مسکین
1 تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم روزی بدود دل ز فراق تو شب کنیم
2 تا چند جام لعل نهد لب بلب مرا ما کاسه های دیده ز خون لب بلب کنیم
1 الا ای ساقی گلرخ که گشتی شمع محفلها ز غیرت عاشقان کشتی ز حسرت سوختی دلها
2 از آن روزست در دلها خیال دانه خالت که دهقان ازل تخم محبت ریخت در دلها
1 ساقی بنشین که با تو دمساز شویم نرگس صفت از باد سر انداز شویم
2 آریم بگردن صراحی دستی هر چند که پیریم جوان باز شویم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به