فرخی یزدی

فرخی یزدی

فرخی یزدی
فرخی یزدی

خرم آن روزی که ما را جای در میخانه از فرخی یزدی غزل 86

غزل 86 ام از 590 غزلیات

خرم آن روزی که ما را جای در میخانه بود

1 خرم آن روزی که ما را جای در میخانه بود تا دل شب بوسه گاه ما لب پیمانه بود

2 عقده های اهل دل را مو به مو می کرد باز در کف مشاطه باد صبا گر شانه بود

3 با من و مرغ بهشتی کی شود هم آشیان آن نظر تنگی که چشمش سوی آب و دانه بود

4 سوخت از یک شعله آخر شمع را پا تا به سر برق آن آتش که در بال و پر پروانه بود

5 فرق شهر و دشت از نقص جنون کی می گذاشت راستی مجنون اگر مانند من دیوانه بود

6 خانه آباد ما را کرد در یک دم خراب جور و بیدادی که در این کشور ویرانه بود

7 هر کرا از جنس این مردم گرفتم یار خویش دیدم از ناآشنایی محرم بیگانه بود

8 روزگار او را نسازد پست همچون فرخی هر که با طبع بلند و همت مردانه بود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر خرم آن روزی که ما را جای در میخانه بود

شاعر شعر خرم آن روزی که ما را جای در میخانه بود چه کسی است ؟

شاعر شعر خرم آن روزی که ما را جای در میخانه بود فرخی یزدی می باشد.

شعر خرم آن روزی که ما را جای در میخانه بود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر خرم آن روزی که ما را جای در میخانه بود چیست ؟

قالب شعر خرم آن روزی که ما را جای در میخانه بود غزل است

مضمون اصلی شعر خرم آن روزی که ما را جای در میخانه بود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.