-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جفا کن بو که این دل بازگردد دمی با جان من دمساز گردد
2 به رعنایی چنین مخرام و مستیز که شهری نیم کشت ناز گردد
3 چو نامت گویم و ناله برآرم دل و جان همره آواز گردد
4 نگویم حال خود با کس نخواهم که کس با درد من انباز گردد
5 چو ما مردیم بگشا روی و بگذار که درهای قیامت باز گردد
6 چه حد هر خسیسی لاف عشقت مگس نبود که صید باز گردد
7 چه جای عافیت باشد دلی را؟ که گرد غمزه غماز گردد
8 گر آهو چند تگ دارد، نشاید که گرد ترک تیرانداز گردد
9 کند افسانه روز بد خویش شبی گر خسروت همراز گردد