ز یاران آن قَدر بد دیده‌ام از ایرج میرزا غزل 13

ایرج میرزا

آثار ایرج میرزا

ایرج میرزا

ز یاران آن قَدر بد دیده‌ام کز یار می‌ترسم

1 ز یاران آن قَدر بد دیده‌ام کز یار می‌ترسم به بیکاری چنان خو کرده‌ام کز کار می‌ترسم

2 شاپویی‌ها خطر ناکند و ترسیدن از آن واجب ولی با این خطرناکی من از دستار می‌ترسم

3 نه از مار و نه از کژدم نه زین پیمان‌شکن مردم از آن شاهنشهِ بی‌دینِ خلق‌آزار می‌ترسم

4 نمی‌ترسم نه از مار و نه از شیطان نه از جادو غم خود را به یک سو هشته از غمخوار می‌ترسم

5 چو بی‌اصرار کار از دست مردم برنمی‌آید چه کار آید ز دست من که از اصرار می‌ترسم

6 فراوان گفتنی‌ها هست و باید گفتنش امّا چه سازم دور دور دیگرست از دار می‌ترسم

عکس نوشته
کامنت
comment